خاطره سردار

هرسال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود،از جاروکشیدن تا چای دادن‌ به منبری و روضه خوان…سفارش می کرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد.
مداح رسیده بود به اوج روضه…به جایی که امام حسین (ع)آمده بود بالای سر حضرت عباس…بدن پر از تیر،بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را داده‌بود.با سوز میخواند..
تا اینکه گفت:وقتی ابی عبدالله برگشت خیمه،اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود.گفت:(بابا این عمی العباس…) ناله حاجی بلند شد!(آقا تو رو خدا دیگه نخوان)دل نازک روضه بود…بی تاب میشد و بلند بلند گریه می کرد.خیلی وقت ها کار به جایی می رسید که بچه ها بلند می شدند و میکروفن را از مداح می گرفتند…
می ترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که می کرد…

?شهادت بانوی دوعالم حضرت زهرا(س)تسلیت باد

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.